انقلاب صنعتی از کدام کشور شروع شد؟
انقلاب صنعتی در انگلستان (بریتانیا) در اواسط قرن هجدهم آغاز شد. این کشور با داشتن منابع طبیعی فراوان مانند زغالسنگ و آهن، شبکه حملونقل کارآمد (رودخانهها و بنادر)، سرمایهگذاری گسترده در فناوری و نوآوری، و همچنین نظام سیاسی و اقتصادی نسبتاً پایدار، بستری مناسب برای این تحول عظیم فراهم آورد.
انگلستان با اختراعاتی همچون ماشین بخار جیمز وات، ماشین نخریسی جنی، و دستگاه بافندگی مکانیکی، به سرعت در تولید نساجی، حملونقل و صنعت معدن پیشرفت کرد.
دلایل شروع انقلاب صنعتی در انگلستان
- منابع طبیعی غنی: وجود معادن زغالسنگ و آهن به عنوان سوخت و مواد اولیه.
- نظام بانکی و سرمایهگذاری: امکان تأمین مالی برای نوآوریها و کارخانهها.
- اختراعات و نوآوریها: پیشرفت در فناوری مانند موتور بخار و ماشینآلات کشاورزی.
- بازارهای جهانی: استعمار بریتانیا باعث دسترسی به مواد خام و بازار فروش کالا شد.
- نیروی کار آماده: مهاجرت روستاییان به شهرها برای کار در کارخانهها.
پیامدهای انقلاب صنعتی در انگلستان
- تحول در تولید: جایگزینی صنایع دستی با تولید ماشینی.
- رشد شهرنشینی: گسترش سریع شهرهایی مانند منچستر و بیرمنگام.
- تغییرات اجتماعی: شکلگیری طبقه کارگر صنعتی و طبقه سرمایهدار.
- پیشرفت علمی و فناوری: گسترش علم مهندسی، شیمی و پزشکی.
- اثرات جهانی: سایر کشورها مانند فرانسه، آلمان، آمریکا و ژاپن به سرعت از انگلستان الگو گرفتند و وارد مسیر صنعتی شدن شدند.
نقش انقلاب صنعتی در تاریخ جهان
انقلاب صنعتی نه تنها اقتصاد و ساختار اجتماعی انگلستان را متحول کرد، بلکه سرآغاز مدرنیته اقتصادی و فناوری در جهان شد. این تحول، مبنای شکلگیری انقلابهای صنعتی دوم، سوم و چهارم بود که هر یک با اختراعات و فناوریهای جدید مانند برق، خودرو، رایانه و هوش مصنوعی ادامه پیدا کردند.
انقلای صنعتی در بزیتانیا
انقلاب صنعتی موجی از تغییرات تکنولوژیکی و اجتماعی را در قرون هجدهم و نوزدهم میلادی در بسیاری از کشورهای جهان به همراه داشت، اما به دلایل خاصی در بریتانیا آغاز شد. بریتانیا با داشتن ذخایر فراوان زغالسنگ، انرژی ارزانی در اختیار داشت و نیروی کار نیز نسبتاً گران بود؛ بنابراین، مخترعان و سرمایهگذاران به یک اندازه با امکان کسب سود در صورتی که ماشینهایی ساخته میشدند که با زغالسنگ کار میکردند و در مصرف نیروی کار صرفهجویی میکردند، اغوا شدند.
در انقلاب صنعتی، موتور بخار برای اولین بار پمپها را در معادن به حرکت درآورد. نیروی بخار به ماشینهایی مانند دستگاه بافندگی قدرتمند اجازه داد تا جایگزین نیروی کار ماهر و پرهزینه شوند و تولید منسوجات را به شدت افزایش دهند. بخار به عنوان منبع قدرت برای قطارها و کشتیها مورد استفاده قرار گرفت. حتی در کشاورزی نیز، دستگاههایی مانند خرمنکوب توانستند جایگزین نیروی کار انسانی شوند. کارخانههای مکانیزه جایگزین صنایع خانگی شدند و نرخ شهرنشینی را تسریع کردند. شهرها به طور کامل در اطراف میادین اصلی زغالسنگ توسعه یافتند. دستمزدها افزایش یافت و مشاغل جدیدی ایجاد شد، هرچند اغلب این مشاغل به مهارت کمتری نسبت به قبل نیاز داشتند. ساکنان شهرها و شهرکها به دنبال کالاهای مصرفی تولیدی بودند، همانطور که بازارهای خارجی نیز همین تقاضا را داشتند و به همین دلیل، فرآیند صنعتیسازی پایدار شد و سرعت گرفت. این فرآیند، با برخی تفاوتها، سرانجام در بسیاری از کشورها اتفاق افتاد، اما بریتانیا اولین کشوری بود که آن را تجربه کرد.
عوامل زیر همگی در بریتانیا وجود داشتند و توضیح میدهند که چرا این کشور انقلاب صنعتی را زودتر از بقیه تجربه کرد:
- کشاورزی کارآمد
- زغالسنگ به عنوان یک سوخت ارزان
- شهرنشینی قابل توجه
- هزینه بالای نیروی کار
- فرصتهای تجارت بین قارهای
- حمایت دولت از کسبوکار
- نوآوری و کارآفرینی
- سرمایهگذاران خطرپذیر
- تکنیکهای جدید فروش و بازاریابی
قبل از بررسی بریتانیا، شاید ارزش آن را داشته باشد که معنای صنعتیسازی و چارچوب زمانی آن را به طور کلی مورد توجه قرار دهیم. دانشنامه جهان ویکتوریایی صنعتیسازی را اینگونه تعریف میکند:
عامل سوم در افزایش هزینههای نیروی کار، تجارت بین قارهای بود که تقاضای بیشتری برای کالاها و در نتیجه برای نیروی کار ایجاد کرد. بریتانیا مستعمرات یا مراکز تجاری در آمریکای شمالی، کارائیب و در بنگال و سایر نقاط هند ایجاد کرده بود. سایر کشورهای اروپایی نیز امپراتوریهایی داشتند که مزایای تجاری به همراه داشتند، اما همه کشورهای اروپایی این مزیت را نداشتند، به ویژه آلمان. اسپانیا ثروت زیادی از قاره آمریکا به دست آورد (کمتر از طریق تجارت و بیشتر از طریق کسب مستقیم)، اما این امر به اقتصاد خود اسپانیا آسیب زد، زیرا ابرتورم ناشی از آن به این معنی بود که هیچ تولیدی در آنجا تحت آن شرایط کاری نمیتوانست سودآور باشد. بریتانیا از تجارت استعماری خود در مواد خام، کالاهای تولیدی و بردهها مبالغ هنگفتی به دست آورد. این پول میتوانست در تکنولوژیهای جدید سرمایهگذاری شود. علاوه بر این، امپراتوری بریتانیا به یک بازار بزرگ برای کالاهای تولیدی بریتانیا مانند ماشینآلات و منسوجات تبدیل شد. دولتها با سرکوب رقابت محلی، محدود کردن فروش برخی کالاها به و توسط مستعمرهنشینان، دور نگه داشتن قدرتهای امپریالیستی رقیب با زور یا تهدید آن، و مسدود کردن برخی صادرات به بریتانیا، مانند گوشت و محصولات لبنی ایرلند، از این تجارت محافظت کردند.
هنگامی که چرخه صنعتیسازی آغاز شد و یک بازار مصرفی ایجاد گردید، دستمزدهای بالا این فرآیند را پایدار کردند، همانطور که مورخ اقتصادی آر. سی. آلن توضیح میدهد:
“دستمزدهای بالا عرضه تکنولوژی بریتانیا و همچنین تقاضا برای آن را افزایش داد. دستمزدهای بالا به این معنی بود که جمعیت به طور کلی در موقعیت بهتری برای خرید آموزش و تربیت نسبت به همتایان خود در جاهای دیگر جهان بودند. نرخهای بالای سواد و دانش ریاضی که نتیجه آن بود، به اختراع و نوآوری کمک کرد.” (137)
نوآوری، کارآفرینی، و حمایت دولت
یکی دیگر از دلایل صنعتیسازی زودهنگام بریتانیا، روحیه قوی کارآفرینی بود. برخلاف مثلاً فرانسه، که حمایت مالی دولت از اختراعات معمولاً محدود به اهداف نظامی یا سود مستقیم برای دولت بود، در بریتانیا، مخترعان از همه نوع توسط سرمایهگذاران خصوصی تشویق میشدند. این سرمایهگذاران یا صاحبان کسبوکار بودند یا کسانی که به سادگی به دنبال بازگشت سرمایه خوب بودند. گروه دوم در آن زمان “پروژکتور” نامیده میشدند؛ امروز ما آنها را سرمایهگذاران خطرپذیر مینامیم. سرمایهگذاران به دنبال مخترعانی بودند که میتوانستند هر وسیلهای را برای افزایش بهرهوری تولید و در نتیجه سود ایجاد کنند. همچنین برخی از مخترعان خودتأمینمالی بودند و انگیزهشان یا جستجوی سود یا ایجاد منفعتی برای جامعه یا هر دو بود.
مخترعان همچنین با سیاستهای دولت در زمینه مالیات نسبتاً پایین (در این زمینه اما نه در زمینههای دیگر) و این واقعیت که نرخ بهره در بریتانیا پایینتر بود، کمک میشدند که به این معنی بود که وامها برای تحقیق و توسعه آسانتر به دست میآمدند. همچنین یک سیستم حمایت قوی از حق اختراع وجود داشت. در نتیجه، مخترعان تشویق میشدند. از سوی دیگر، دولتها به طور قابل توجهی به سرمایهدارانی که ممکن بود اختراعات را خریداری کنند، با محدودیتهای اعمال شده توسط قوانین پارلمان بر حقوق کارگران (به عنوان مثال، برای تشکیل اتحادیههای کارگری یا برای مهاجرت مکانیکهای ماهر) کمک کردند. در عین حال، یک گشایش نسبی در دولت و مخترعان نسبت به ایدهها از هر جا، از جمله خارج از کشور، وجود داشت. مهارتهایی توسط مهاجران وارد میشد که بهرهوری را افزایش میداد، که همیشه در برخی از کشورهای اروپایی بستهتر و خودکامه این دوره صادق نبود. عامل دیگری که به نفع صنعتیسازی بریتانیا بود، ثبات سیاسی آن بود که اعتماد سرمایهگذاران را افزایش داد. ترکیب همه این عوامل سیاسی و اقتصادی مختلف، سرمایهگذاران را تشویق کرد که در تکنولوژیهای جدید ریسک کنند و با هرگونه واکنش منفی کارگران به مکانیزاسیون کنار بیایند، که این امر در سایر کشورها کمتر اتفاق میافتاد.
سوخت ارزان
اختراع یک ماشین یک چیز بود، اما داشتن آن که با هزینه کم کار کند، اغلب مرحله دیگری از توسعه بود. یک عامل حیاتی در این سوال که آیا ماشینها میتوانند هزینههای تولید را کاهش دهند، هزینه سوختی بود که برای کار کردن به آن نیاز داشتند. در اینجا بریتانیا یک مزیت فوقالعاده نسبت به چندین کشور اروپایی دیگر داشت (اما به هیچ وجه نسبت به همه آنها). بریتانیا از نظر زغالسنگ غنی بود. به عنوان یک مزیت اضافی، منابع طبیعی مهم دیگری مانند سنگ آهن با کیفیت بالا، سرب، مس، و قلع نیز وجود داشت. معدنکاری برای قرنها ادامه داشت اما قبل از انقلاب صنعتی به دلیل جنگلزدایی و کمبود چوب افزایش یافته بود. زغالسنگ به یک جایگزین ارزان برای سوزاندن چوب تبدیل شد. تصادفی نیست که بسیاری از شهرهای جدیدی که در بریتانیا در حال رشد بودند، در نزدیکی میادین زغالسنگ قرار داشتند. این میادین زغالسنگ همگی به راحتی در نزدیکی آب برای حمل و نقل واقع شده بودند، که این یک مزیت طبیعی بزرگ دیگر بریتانیا بود.
تاریخ طولانی معدنکاری در بریتانیا به این معنی بود که دانش فنی بهرهبرداری از مواد معدنی در زمین از قبل وجود داشت، که به این معنی بود که وقتی ماشینهای جدید به زغالسنگ بیشتری از هر زمان دیگری نیاز داشتند، مسئله افزایش تولید بود نه مسئله دشوارتر شروع از صفر، همانطور که در برخی کشورهای دیگر اتفاق افتاد. دوباره، هنگامی که اولین ماشینها، معمولاً موتورهای بخار، در جای خود قرار گرفتند و کار میکردند، این امر توسعه تکنولوژیکی بیشتری را برای کارآمدتر کردن آنها از نظر مصرف سوخت و در نتیجه افزایش سود تشویق کرد.
نتیجهگیری
به طور خلاصه، چندین کشور اروپایی مزایایی را داشتند که بریتانیا از آنها برخوردار بود تا بستری برای فرآیند سریع صنعتیسازی ایجاد کند، اما تنها بریتانیا از همه عوامل ضروری، یا سودمندترین آنها، به طور همزمان برخوردار بود. برخی کشورها برگهای برنده داشتند. طلای بیشتری در اسپانیا، زغالسنگ بیشتری در آلمان، شهرنشینی بیشتری در هلند و غیره وجود داشت، اما در مجموع، بریتانیا دست برنده را در این زمینه داشت که صنعتیسازی در کجای جهان غرب به راه خواهد افتاد. سپس، هنگامی که چرخهای صنعتیسازی شروع به چرخش کردند، نوآوری بیشتر به این معنی بود که آنها به زودی حتی سریعتر چرخیدند و بیشتر رقبای اروپایی و آمریکای شمالی بریتانیا را تا زمانی که بعداً در قرن هجدهم یا حتی نوزدهم به آن رسیدند، پشت سر گذاشتند. از حدود سال 1750 تا 1850، به نظر میرسد بریتانیاییها در نامیدن جزیره خود به عنوان کارگاه جهان، حق داشتند.
🔖 رفرنسها
Mokyr, J. (1990). The Lever of Riches: Technological Creativity and Economic Progress. Oxford University Press.
Allen, R. C. (2009). The British Industrial Revolution in Global Perspective. Cambridge University Press.
Landes, D. S. (1969). The Unbound Prometheus: Technological Change and Industrial Development in Western Europe from 1750 to the Present. Cambridge University Press.
Stearns, P. N. (2013). The Industrial Revolution in World History. Routledge.
- Cartwright, M. (2024, January 22). Why the Industrial Revolution started in Britain. World History Encyclopedia. https://www.worldhistory.org/article/2221/why-the-industrial-revolution-started-in-britain/